گذری بر زندگی خسرو آواز ایران؛ استاد محمدرضا شجریان (بخش نخست)
ما هنرمندان تمامِ عمر زیر پروژکتورِ نگاه زندگی میکنیم. الان به خود میگویم: آیا میشود جایی بروم که کسی مرا نشناسد! آزاد باشم، روی چمن بنشینم، دراز بکشم و کسی چشم به من ندوخته باشد. من میخواهم برای خودم زندگی کنم، امّا نمیشود. گاهی آدم دلش برای خودش تنگ میشود، چون دیگر نمیتواند خودش را پیدا کند! اینهاست که بین هنرمند و مردم فاصله ایجاد میکند. هنرمند حس میکند که از لحاظ عاطفی نمیتواند جوابگوی مردم باشد... واقعاً آدم دلش برای خودش تنگ میشود... آنچه که بیش از همه برای من خوشحال کننده است، آن است که عدّهیی اهل دل به صدای من گوش میکنند و از آن لذّت میبرند و همین، بالاترین سعادت من است. وقتی می بینم که پس از سالها زحمت و خدمت برای هنرِ این سرزمین، گروهی پیدا میشوند تا قدرشناسی کنند، خستگی ام برطرف می شود... از من انتظار میرود که تولید هنری در عالیترین سطح داشته باشم، شاگرد تربیت کنم، مرتباً کنسرت برگزار کنم و در موسیقی ایرانی، پدری کنم! واقعاً از عهدهی یک نفر برنمیآید... من با مردم زندگی میکنم و با آنها درد مشترک دارم؛ برای همین است که میدانم چه میخواهند...
استاد محمدرضا شجریان
تاریخ سراسر افتخار فرهنگ و هنر ایران زمین، وامدار تلاش و پشتکار فرزانگان و فرهیختگانی است که همواره برای اعتلای هنر این مرز و بوم از هیچ کوششی فروگذار نکردهاند. شیفتگان فرهنگ و هنر این مرزوبوم هیچگاه کوششها و تلاشهای این رادمردان را فراموش نخواهند کرد.
عرصه های مختلف هنر در طول تاریخ چهرهای نامآشنا و هنرمندی را به خود دیده و از خرمن دانش و بینش آنها خوشهها چیده است. استاد محمدرضا شجریان یکی از این چهرها و برجستهترین هنرمند روزگار ما در زمینه موسیقی و آواز است و از جمله هنرمندان نابغهی میهنیست که سعی دارد هنر متعالی را به گونهیی خلًاقانه عرضه کند؛ البته از شخصیًت برجستهیی چون او، جز این انتظار نمیرود.
سخن گفتن از شخصیتِ نابِ نابغهی بزرگِ آواز ایران، محمدرضا شجریان کار آسانی نیست. به واقع باید گفت، این شخصیتِ همیشه جاوید، پارادایمی در تاریخ موسیقی و آواز ایران محسوب میشود. شجریان محلً اتصال بسیاری از جریانها و تکنیکها و سبکهای موسیقی و هنر آواز ایرانیست.او ذاتاً هنرمند است؛ چنان که در تمام عرصههای هنری که طبع خود را آزموده، موفق بیرون آمده است. او در هنرها و فنونی چون: قرائتِ قرآن؛ آواز؛ موسیقی؛ خطًاطی؛ پرورشِ گل و قناری؛ کشاورزی و باغداری؛ عکًاسی و حتًی ساختنِ ابزار آلات موسیقی ـ مانند سنتور ـ مهارتهای فراوانی کسب کرده و کار خود را در اوج دنبال نموده است. همین هنری بودن خمیرهی وجودیِ اوست که صبر و متانتی مثالزدنی و قدرتی چشمگیر در وی ایجاد کرده، و توانسته به گونهیی خارقالعاده بر تمام ابعاد و زوایای موسیقی و سبکها و پیچ و خمهای هنریِ آواز احاطه یافته و استاد بلامنازع این هنر در ایران لقب گیرد. الگو بودن و لزوم الگو شدن استاد برای نسل جوان ما صرفاً امری شعاری نیست. استاد در فنون و هنرهای مختلف توانستهاند تواناییهای بالقوًهی خود را به منصهی ظهور رسانند و این گونه، در عمل ثابت کردهاند که ارادهی قوی و پشتکار و اخلاق سالم میتواند فرد را به صورت نبوغآمیزی به پیشرفت و تعالی نایل سازد؛ بر این اساس ایشان یکی از بهترین الگوهای زنده و کارآمد و عینی هستند برای نسلِ پویا و جوانِ امروز ما.
صاحب نظر و آوازشناس گرامی دکتر حسین عمومی قاضی دادگستری، که احاطه کامل به جزئیات زیر و بمها و تحریرها در همهی گوشهها و مایهها و دستگاهها دارند و سبک همه خوانندهگان و مکتب آنان را میدانند وشجریان نیز یکی از معتقدان ایشان است ـ و از محضر ایشان فیض میبرند و به راهنماییهایشان دل میسپارند ـ عقیده دارند که:«شجریان به خاطر وسعت اطلاعات آوازی و شناخت کامل موسیقی و صدایی بسیار درخور و حنجرهی بسیار متناسب، بدون هیچ تردید، بزرگترین خوانندهییست که ایران به خود دیده است.»
ابتهاج، شاعر معاصر، وی را مردی عجیب با پشتکاری مثالزدنی و اندیشهای شگرف معرفی میکند. از همین روست که ایشان از همان اوایل کار با استاد همراه میشوند و تاکنون نیز با وی بودهاند. استاد نیز علاقهی وافری به ابتهاج دارند و همیشه از ایشان برای درست خواندن شعر کمک میگیرند.
زیستنامه استاد
تولدش روز اول مهر ماه سال یکهزار و سیصد و نوزده خورشیدی در مشهد است، در خانواده ای رشد یافت که پدر بزرگش (علی اکبر) صدای بسیار رسایی داشت و به زیبایی آواز می خواند. او از مالکین بزرگ مشهد بود و از خواندن در جمع پرهیز داشت، گاه برای دوستان سرشناسی که به دیدارش می آمدند میخواند. پدر ایشان مهدی از صدای پر طنین و رسایی برخوردار بود. او در جوانی آواز خواندن را شروع می کند ولی خیلی زود در محیط بسته و سنتی به قرائت قرآن رو آورده و تا آخر عمر بر همان عقیده باقی میماند و آواز را رها کرده و در قرائت قرآن جایگاه خاصی در مشهد پیدا میکند، شاگردان زیادی برای تلاوت قرآن تربیت میکند که یکی از آنها پسرش(محمدرضا) است.
اگر تدبیری باشد،
در درک منطق هنر است ...
در هنر میشود نوای هستی را شنید،
معراج در این حادثه روی میدهد:
پروازی به فرازستان معنا !
حکایت همچنان باقی ...
اللهم انت لی فی دعائک و مسئلتک
معبودا، توفیقمان ده تا شب قدرت را قدر بدانیم و الهی العفومان را اجابت کن و همه شبهایمان را سلام هی حتی مطلع الفجر قرار ده.
خدایا، تو از ما خواستی که از هر که به ما ظلم نمود در گذریم و ما به خود ظلم کرده ایم پس تو هم از ما در گذر...
خدایا، تو به ما امر نمودی که سائل و فقیر را از در منزلمان نرانیم؛ اکنون خدایا این منم که به درگاهت سائلم پس مرا مران جز آنکه حاجاتم را رفع کنی ...
خدایا، تو ما را فرمان دادی که به همه احسان کنیم و از آنچه به ما بخشیده ای ببخشیم اکنون ما نیاز به احسان تو داریم و ما بندگان تو هستیم؛ پس جسم و روح ما را از آتش دوزخت رها کن.
پروردگار من، مقرر فرمای که دستهای من در خیر و صلاح مردم به کار افتد و همچنان دست کار گر مرا از منت گذاری و دل آزاری ایمن دار و زبان مرا از خودستایی و تفاخر خاموش فرمای.
خداوندا، بدانسان که در چشم مردم بر مقام من می افزایی در چشم من از مقام من بکاه و به میزان عزتی که در اجتماع به من ارزانی همی فرمایی مرا به ذلت نهانی من آشنا ساز تا شخصیت خویش را هرگز فراموش نکنم و پای از گلیم خویش فراتر نگذارم.
خدایا، اگر بنده ای در حق من به کاری دست زده که تو او را از آن باز داشته ای، یا آبروی مرا ، که تو حرمت آن را بر او لازم گردانیده ای، به ناحق ریخته است و در این حال از دنیا رفته یا زنده است و حق من بر گردن وی باقی است او را در ستمی که بر من روا داشته بیامرز و در حقی که از من با خود برده است. پس ای مهربانترین مهربانان، بر من رحمت آور و از من در گذر ای صاحب بزرگی و بخشندگی و توبه ام را بپذیر که تو توبه پذیر و مهربانی.
آمین یا رب العالمین
شب قدر، شب نزول قرآن و پرواز نماز امیر بیان، حضرت علی (علیه السلام) از رواق خون گرفته محراب بندگی است. شبی بهتر از هزار ماه که بندگان در بارش غفران و تابش قرآن، ضمیر افلاکی خود را از این خاکدان به ملکوت خدای رحمان سیر میدهند و در این سیر به سوی حق آیندهای روشن را برای خود رقم میزنند.
شب قدر است و طی شد نامه هجر سلام فیه حتی مطلع الفجر (حافظ)
شب قدر پیوند ناگسستنی با مَلِک مُلک بیان، امیر عرصه زبان، امام عارفان، حضرت علی بن ابیطالب نیز دارد. چهارده قرن است که ندای «فزت و رب الکعبه» آن شمس رهگشا در گوش جان و جهان طنین یقین و حقیقت افکنده و هر انسان دور اندیش و آیندهنگری را به اندیشه واداشته تا در این شب فیض و رحمت با خویشتننگری و معرفتاندوزی، به خود و جهان پیرامون زیباتر بنگرد و گذشته را چراغ فرار راه آینده خویش سازد.
«علی رب النوع انواع گوناگون عظمتها، قداستها، زیباییها و احساسهای مطلق است از آن گونه مطلقه ایی که بشر همواره دغدغه دیدن و پرستیدنش را داشته و هرگز نبوده و معتقد شده بود که ممکن نیست در کالبد یک انسان تحقق پیدا کند و ناچار ، میساخته است.
علی نیازهایی را که در طول تاریخ ، انسانها را به خلق نمونه های خیالی و به ساختن الهه ها و رب النوعهای فرضی میکشانده در تاریخ امروز اشباع می کند.
و از همه شگفت تر همه فضایل مطلقی را که ما ناچار در اسطورهها و رب النوعهای مختلف میبینیم؛ چرا که تصور می کردیم این احساسهای مطلق در یک رب النوع، حتی فرضی قابل جمع نیست او در یک اندام عینی جمع کرده است.» (دکتر علی شریعتی، علی حقیقتی بر گونه اساطیر)
خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران
که تو را آفرید
از تو در شگفت هم نمی توانم بود
که دیدن بزرگیت را چشم کوچک من بسنده نیست
مور
چه می داند که بر دیواره اهرام می گذرد
یا بر خشتی خام
تو
آن بلند ترین هرمی که فرعون تخیل می تواند ساخت
و من
آن کوچکترین مور
که بلندای تو را در چشم نمی تواند داشت
پایی را به فراغت بر مریخ هشته ای
زلال چشمان را با خون دل آغشته
ستارگان را از سر طیبت می شکنی
یا در جیب جبریل می نهی
یا به فرشتگان دیگر می دهی
چگونه که اینچنین بلند بر زبر ما سوا ایستاده ای
در کنار تنور پیرزنی جای می گیری و در بازار تنگ کوفه
تاکنون اقیانوسی را ندیده بودم که عمود بر زمین بایستد
تاکنون خداوندگاری را ندیده بودم
که مشکی کهنه بر دوش کشد
و پای افزاری کهنه به پا کند
و بردگان را برادر باشد
در احد
که گلبوسه زخم ها تنت را دشت شقایق کرده بود
مگر از کدام باده مهر مست بودی
که با تازیانه هشتاد ضربت بر خود حد زدی!
کدام وامدارترید؟
دین به تو یا تو بدان
هیچ دینی نیست که وامدار نگاه تو نیست
لبخند تو اجازه زندگیست
شگرفی تو
عقل را دیوانه می کند
و خرد را به خود سوزی وا میدارد
و چون از این آمیزه خون و اشک
جامی به هر سیاه مست دهند
قالب تهی خواهد کرد
آیا خدا نیز در «تو» به شگفتی در نمی نگرد!؟
فتبارک الله
تبارک الله
تبارک الله احسن الخالقین
خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران
و نام «تو»
که نیکو ترین آفریدگانی
موسوی گرمارودی
ای مردم،
ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما رو کرده است.
ماهی که نزد خدا، بهترین ماه هاست و روزهایش بهترین روزها و شب هایش بهترین شب ها و ساعت هایش بهترین ساعت هاست.
ماهی که در آن شما را به مهمانی خدا دعوت کرده اند و شما در آن از اهل کرامت خدا شده اید.
نفس های شما در آن ثواب تسبیح و ذکر خدا دارد و خواب شما ثواب عبادت.
اعمال شما در آن پذیرفته است و دعاهای شما مستجاب، پس، از پروردگار خویش با نیت های راستین و دل های پاک، بخواهید که توفیق روزه این ماه و تلاوت قرآن در آن را به شما عنایت فرماید. شقی و بدبخت، آن کسی است که در این ماه بزرگ، از آمرزش خدا بی بهره شود.
در این ماه با گرسنگی و تشنگیتان، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را بیاد آورید.
به فقیران و درماندگان کمک و تصدیق کنید.
به پیران و کهنسالان احترام و ارج بنهید.
به کودکانتان ملاطفت و مهربانی کنید.
با خویشاوندان رفت و آمد داشته باشید.
زبان خود را از گفتار ناشایست نگاه دارید.
دیدگان خود را از دیدن ناروا و حرام بپوشانید و گوش های خود را از شنیدن آنچه نادرست است، باز دارید.
با یتیمان مردم مهربانی کنید تا بعد از شما با یتیمان شما مهربانی کنند.
از گناهان خود به سوی خدا توبه و بازگشت کنید.
در اوقات نماز، دست های خود را به دعا بردارید، زیرا که وقت نماز بهترین ساعت هاست و در این اوقات، حق تعالی با رحمت، به بندگانش می نگرد و اگر با او مناجات کنند، پاسخشان دهد و چنانچه او را ندا کنند لبیکشان گوید و اگر از او بخواهند عطا کند و چون او را بخوانند مستجابشان گرداند.
ای مردم،
جان هایتان در گرو اعمال شماست. پس با طلب آمرزش از خدا، آنها را از گرو، خارج کنید. پشت شما از بار گناهان سنگین است، پس با طول دادن سجده ها، آنها را سبک گردانید و بدانید که حق تعالی به عزت خود سوگند یاد کرده است که نمازگزاران و سجده کنندگان در این ماه را عذاب نکند و در روز قیامت آنها را از آتش دوزخ درامان دارد.
ای مردم،
هر که از شما روزه دار مومنی را در این ماه افطار دهد، نزد خدا پاداش بنده آزاد کردن و آمرزش گناهان گذشته اش را خواهد داشت.
برخی ازاصحاب گفتند: یا رسول الله! همه ما قادر به انجام آن نیستیم، حضرت فرمود: با افطار دادن روزه داران، از آتش جهنم بپرهیزید اگرچه به نصف دانه خرما و یا به یک جرعه آب باشد.
ای مردم،
هر که اخلاق خود را در این ماه نیکو کند، از صراط، آسان بگذرد، آن روز که قدم ها، بر آن بلغزد. هر که در این ماه کارهای غلامان و مستخدمان خود را سبک گرداند، خدا در قیامت حساب او را آسان کند.
هر که در این ماه از آزار رساندن به مردم خودداری کند، حق تعالی، روز قیامت، خشم خود را از او باز دارد.
هر که در این ماه یتیم بی پدری را گرامی دارد، خدا او را در قیامت عزیز گرداند.
هر که در این ماه صله رحم کند و با خویشان بپیوندد، خدا او را در قیامت به رحمت خود واصل گرداند و هر که در این ماه رابطه اش را باخویشان خود قطع کند، خداوند در قیامت رحمت خود را از او دریغ نماید.
هر که در این ماه نماز مستحبی بپا دارد، خداوند او را از آتش جهنم برهاند و کسی که نماز واجبی بجا آورد، خداوند ثواب هفتاد نماز واجب در ماه های دیگر را به اوعطا کند.
هر که در این ماه بسیار بر من صلوات فرستد، خداوند کفه سبک اعمال او را سنگین گرداند. کسی که در این ماه یک آیه از قرآن تلاوت کند، ثواب کسی را دارد که در ماه های دیگر قرآن را ختم کرده باشد.
ای مردم،
درهای بهشت در این ماه گشوده است، از پروردگار خود بخواهید که آنها را بر روی شما نبندد و درهای جهنم در این ماه بسته است از خدا بخواهید که آنها را بر روی شما نگشاید.
شیاطین در این ماه در غل و زنجیرند، از خدا بخواهید که آنها را بر شما مسلط نگرداند.
علی (ع) فرمود: در این حال از جا برخاسته و عرض کردم: ای پیامبر خدا! برترین اعمال در این ماه چیست؟
حضرت فرمود: ای اباالحسن! برترین اعمال در این ماه پرهیز از محرمات است.
شعبان ماه عیدها و عید ماهها است. پیش درآمد ماه رمضان، ضیافت الله، و درگاه حضور شایسته در بارگاه یزدان پاک و آماده شدن پاکبازان برای پای نهادن بر افلاک.
ماه رسول عشق و امید و روشنگر حقیقت توحید از سویی طربناک است و نازشخیز و از سوی دیگر ماه مناجات است و خشیتخیز.
در سایهسار جاری این ماه میتوان نزدیک شدن به محبوب را تجربه کرد.
اعیاد فرخنده این ماه عزیز به ویژه میلاد خاتم امامان، ولی زمان، عدالتگستر جهان حضرت حجت ابن الحسن العسکری بسیار ارزشمند است. نیمه شعبان فرصتی مغتنم برای نزدیک شدن منتظران مصلح به ویژگیهای یک منتظر واقعی است.
طربانگیز موسم این گل، میلاد یگانه منجی خلقت، پیامآور رحمت، ولیّ عشق و عطوفت، صاحب پرچم فتح و ظفر حضرت حجت ابن الحسن العسکری است.
محبوب امامی که تمام واگویههای دل و پریشانخاطری ذهن افسرد? منتظران، زمزمههای عاشقانهای است که در انتظار دیدار محبوب خویش چشم به در دوخته و برای شنیدن خبری از او از پای تا به سر همه سمع و بصر میشوند، امامی که «نقش نامش کرده دل محراب تسبیح وجود». شاید از همین روست که انتظار فرج را بهترین اعمال دانستهاند و منتظران صالح را مؤمنان واقعی.
ای یوسف خوشنام ما، به دنیایی که
هر ساعت از نو قبلهای با بتپرستی میرود توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را (سعدی)
راز دل خویش تنها با تو در میان میگذاریم؛ مگر نه این است که ظهور برای تکامل بینش است و تعالی بصیرت دینی و مگر جز این است که این همه از رهگذر دینداری، دانایی و دردمندی به دست میآید، پس به ما بگو که انتظار به معنای عزلتگزیدن و خاموش نشستن نیست، به ما بفهمان که انتظار به مفهوم مسئولیتگریزی نسیت که بر عکس مسئولیتی دو برابر دارد.
ای نقطه تحقق دایر? قرب ولایی، ای خاتم اولیای الهی و ای گنیجن? معارف ناب اوصیایی از شراب ناب معرفت الهی جرعهای به ما بنوشان تا همه تن چشم شویم و تیزبینانه، هوشمندانه و دردمندانه به دین خویش بنگریم، آن را بفهمیم و به کار بندیم. چیزی که دنیای امروز با تمامی رونق و رنگ و لعاب خود از آن فاصله میگیرد، خدامداری و مهرورزی جای خود را به دنیامداری و بیمهری میدهد و عفونت خشونت به جای عطوفت دین بر می نشیند.
بیا که خاک رهت لالهزار خواهد شد ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید
اماما، انتظار و بردبارى ما را وسعتى است از هابیل تا کنون و تا طنین فریاد جبرئیل امین در آسمان و زمین و آوردن مژد? وصال ولی عشق و امید، فریادگر مودت و توحید. ای دادگر جهان، دیر زمانی است که سنگ سراچ? دل را به گوهر دیده سفتهایم و خانه دل را آب و جارو کردهایم تا آنگاه که تو به مجلس حضور درآیی گرد نفاق و کینه برنخیزد.
مهدی جان، در جهانی همه شور و همه شر، ایستاده بر سکوی مشرب شرقی خویش به آینده چشم دوختهایم و در ساحل فجر انتظار، ظهور تو را چشم داریم.
نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد زنبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید
نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید
بیا که خاک رهت لاله زار خواهد شد
زبس که خون دل از چشم انتظار چکید
به یاد زلف نگون سار شاهدان چمن
ببین در آینه جویبار گریه بید
به دور ما که همه خون دل به ساغرهاست
زچشم ساقی غمگین که بوسه خواهد چید؟
گذشت عمر و به دل عشوه می خریم هنوز
که هست در پی شام سیاه صبح سپید
هو شنگ ابتهاج
لیست کل یادداشت های این وبلاگ